سفارش تبلیغ
صبا ویژن

جوانی ؟!

اوقات شرعی
خداوند مرا سخت گیر و آزار دهنده برنینگیخت؛ بلکه مرا آموزگاری آسان گیر برانگیخت . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

:: ParsiBlog ::KhazoKhil ::

 
 
منوی اصلی

 RSS 
خانه
شناسنامه
پست الکترونیک
ورود به بخش مدیریت


بازدید امروز: 9
بازدید دیروز: 2
کل بازدیدها: 9287

 
 
درباره خودم
 
 
لوگوی وبلاگ
 
 
خبرنامه
 
 
طراح قالب

 طراح : پایون  

 
 
پیوندهای روزانه

یادداشتهای شخصی احمدی نزاد [10]
دو نفر و یک وبلاگ [31]
شهید آوینی [8]
[آرشیو(3)]

 
 
آرشیو

عملیات روانی
دل نوشته ها
مقالات دکتر پور ازغدی
خبرها

 
 
لینک دوستان

دفتر مقام معظم رهبری

 
 
بشکسته‌تر ازخویش ندیدم به همه عمر

  سرخوش زسبوی غم پنهانی خویشم
  چون زلف تو سرگرم پریشانی خویشم

  در بزم وصال تو نگویم زکم و بیش
  چون آینه خو کرده به حیرانی خویشم

  لب باز نکردم به خروشی و فغانی
  من محرم راز دل طوفانی خویشم

  یک چند پشیمان شدم از رندی و مستی
  عمریست پشیمان زپشیمانی خویشم

  از شوق شکرخند لبش جان نسپردم
  شرمنده جانان زگران جانی خویشم

  بشکسته‌تر ازخویش ندیدم به همه عمر
  افسرده دل از خویشم و زندانی خویشم

  هر چند امین، بسته دنیا نیم اما
  دلبسته یاران خراسانی خویشم 

   شعر بالا شعری است که مقام معظم رهبری در وصف امام زمان سرود ه اند



سراج(جمعه 86 شهریور 30 ساعت 3:10 عصر )

دیدگاه‌های دیگران ()

 
 
جوانی؟!

هر روز یک گناه تازه که به اسم جوانی تمام می شود

بگو ! از هر چه که دلتنگ ات کرده ، کسی هست که می شنود . از گناهانت نترس ! خجالت ندارد ! وقتی که می آفریدت می دانست که جفاکاری ! فرشته هایش هم می دانستند . می گفتند این خلیفه الهی است که روی زمین فساد وخونریزی می کند ؟

ولی او می دانست که چیز دیگری هم در تو هست که فرشته ها حتی به ذهنشان هم خطور نمی کند .

لب بگشا ! صدایش بزن ! اگر جوابی نیامد آنوقت ناسپاسی کن . می سوزم . وجودم شعله می کشد . بوی عجیبی از تنم برخاسته .چه بوی بدی ! من چه کرده ام که چنین متعفن گشته ام .

من فراموشکارم ! انسانم ، نادانم ، خدایا اسمش را چه  بگذارم ؟ جوانی می کنم.

هرروز یک گناه تازه از من سر می زند  و به اسم جوانی تمامش می کنم . نمی دانم تقصیر کیست ؟

من یا جوانی؟ شاید تقصیر آنهاست که کنارشان بودم ، کنارشان نشستم ، برخاستم ، همراهشان نماز خواندم ، ولی آیا تورا ستایش می کردم ؟!

 از گناهکار بودن شرمنده ام . می خواهم صدایت را بشنوم .  مدت هاست که گوش جانم را به شنیدن چیزهایی عادت داده ام که وقتی فکر می کنم می بینم ارزشش را نداشته .می ترسم از روزهایی که شیطان وجودم را می پرستم . می ترسم از نمازهای واجبی که به تکرار بر قامتم نشست . از خودم می ترسم .

هنوز عاشق تو نیستم . پاگیر لطفت هستم، ولی عاشق نه . می دانم اگر عاشق تو بودم ، خیلی چیزها برایم بی معنی بود .

 خدای من تا کی برای خطاهای بی شمارم از تو بخشش بخواهم . مرا بسوزان و خاکسترم را به باد بسپار تا دوباره به خاک بنشینم و تو با دست های مهرت گل وجودم را از نو بساز . اما این بار روی سر در قلبم بنویس :

  ورود غیر خدا ممنوع ! ممنوع !

 

 



سراج(یکشنبه 86 شهریور 25 ساعت 4:23 عصر )

دیدگاه‌های دیگران ()

 

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
ماه میهمانی خدا
تفکر ترجمه ای-دکتر پور ازغدی
امسال در اروپا 114 هزار نفر به اسلام گرویده اند
[عناوین آرشیوشده]
 
Copyright © 2006-KhazoKhil.Com All Right Reserved